مقاله حاضر با اتکاء به این مفروض که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دروان پسا دفاع مقدس صرفا با رهیافتهای مادیگرایانه و عینیتمحورانه قابل تفسیر، تبیین و مطالعه نمیباشد، درصدد تحلیل و واکاوی ...
بیشتر
مقاله حاضر با اتکاء به این مفروض که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دروان پسا دفاع مقدس صرفا با رهیافتهای مادیگرایانه و عینیتمحورانه قابل تفسیر، تبیین و مطالعه نمیباشد، درصدد تحلیل و واکاوی نقش مفهومِ بینالاذهانی «هویت ملی» در تکوین و شکلگیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران- در بازه زمانی مورد بررسی- میباشد. بدین منظور هویت ملی ایران در چهاچوب مولفههای سهگانه آن یعنی اسلامیت، ایرانیت و تجدد مورد ژرفاندیشی قرار گرفته و تاثیر آن بر سیاست خارجی ایران بین سالهای 1376-1368 در قالبِ نظریۀ برسازهگرایی به مداقه گذاشته شده است. لذا سوال اصلی پژوهش این است که هویت ملی چه نقشی بر تکوین و شکل گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران(1376-1392) داشته است؟ فرضیه کار نیز بدین صورت تدوین شده است که به نظر می رسد مولفه های هویت ملی اساسِ تکوین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دورهی مورد بررسی را شامل می شود. در این راستا تحقیق حاضر می کوشد تا نشان دهد انگاره های بین الاذهانی در بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران صرفا در مولفه های خاص هویت یافت نمی شود، بلکه در درون هویت ملی، دگر های هویتی شکل گرفته ی متضاد و پارادوکس نیز در تکوین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نقش به سزایی دارند. همچنین تحقیق فراروی مبتنی روش توصیفی و تحلیلی می باشد و در جمع آوری اطّلاعات از روش کتابخانهای و اسنادی و بهرهگیری از سایتها و مجلات چاپی و الکترونیکی و در مورد ابزار مورد استفاده نیز از فیشبرداری استفاده شده است.